گیمینگرویتی

ثبت نام

نقد و بررسی بازی Lost in Random | شانس عادل و حاکم است

قبلا هم گفتم، الان نیز تکرار‌ می‌کنم. EA Originals یکی از بهترین برنامه‌هایی بود که این ابرکمپانی در این نسل اجرا کرد و برخلاف عمده خروجی‌های EA این بخش از کمپانی همیشه یک سری از خاص‌ترین بازی‌های AA ـی موجود در بازار را توسعه داده است. Lost in Random جدیدترین محصول تیم‌های همکار در این برنامه است که برای تمام کنسول‌های این نسل عرضه شده. با گیمین‌گرویتی همراه باشید تا بررسی‌ای روی این بازی جالب و دوست داشتنی داشته باشیم.

برای توصیف Lost in Random و نزدیک کردن تصورات‌تان به چیزی که بازی ارائه‌ می‌کند به نظرم سری Psychonauts و Alice: Madness Returns بهترین الگوهای ممکن‌اند. بازی دنیای کارتونی ولی به شدت تیره و تار با کانسپت‌ها و ایده‌های عجیب و غریبی دارد که همه شان به واسطه سیستم مبارزه عجیب و غریب ولی جذابش به هم وصل‌ می‌شوند. اما داستان چیست؟

در قلمروی شانس (Kingdom of Random) بسته به بخت و اقبال، ممکن است در آشغال کده‌ای که Oner‌ها در آن زندگی‌ می‌کنند باشید یا در Sixlands کنار ملکه شانس‌ها در رفاه زندگی کنید. همه چیز را این جا شانس و بخت و اقبال تان تعیین‌ می‌کند. شخصیت‌های اصلی داستان ما که دو خواهر به نام‌های Even و Odd هستند، از چنین اقبالی برخوردار نیستند. آن‌ها فرزند یک خانواده Oner در پست‌ترین منطقه ی قلمروی شانس اند. منتها بداقبالی آن‌ها در همین فقر و فلاکت ناخواسته به اتمام نمی رسد. داستان بازی هنگامی شروع‌ می‌شود که طی آیین مقدس این قلمرو، خود ملکه با انداختن تاس جادویی‌اش سرنوشت بچه‌های 12 ساله را تعیین‌ می‌کند. Odd که در شرف 12 سالگی‌اش است درگیر این آئین شده و با افتادن تاس به نفعش روی خانه شیش، از خواهرش Even به زور جدا شده و توسط ملکه به سرزمین Sixer‌ها منتقل‌ می‌شود. شما حال باید در نقش خواهر جامانده و تنهای این داستان، Even از شهر قلمروی شانس عبور کنید تا بتوانید خواهرتان را پیدا کنید.

از همین خلاصه‌ای که گفته شد به نظرم مشخص است، داستان بازی برای روایت جریان یک بازی اکشن ادونچر واقعا داستان قوی و جذابی است. نه آن چنان پیچیده است که گیم پلی را دور انگشت خود بپیچاند، از طرفی پر از رمز و راز است که به جنبه ماجراجویی داستان کمک شایانی‌ می‌کند و از همه مهم تر، اجازه خلاقیت بسیار زیادی به طراحان بازی‌ می‌دهد. شاید تنها نقطه ضعف بازی در این بخش کارگردانی ناقص کات سین‌های بازی باشد که از تاثیرگذاری برخی صحنه‌ها کم کرده و به صورت کلی نمی گذارد مخاطب حسابی در دنیای بازی غرق شود.

گیم پلی بازی دو بخش دارد. بخش اول بخش ماجراجویی و چرخیدن در محیط‌های مختلف است که به شدت ساده و البته دوست داشتنی است. گرفتن ماموریت از شخصیت‌های مختلف، پیدا کردن رازهای موجود در هر شهر و شکاندن کوزه‌های پخش شده در هر منطقه برای به دست آوردن پول بیشتر. این بخش بازی آن چنان چیز خاصی به نسبت بقیه بازی‌های این ژانر ندارد. اگر بخواهیم دقیق تر نگاه کنیم و اشکال بگیریم، کنترل Even آن چنان سنگین و سفت و سخت نیست. این حقیقت که Even یک بچه 11 ساله است و محیط‌های بازی نیز پر از المان‌های فانتزی اند باعث‌ می‌شود نبودن قابلیت پریدن در این بخش این بخش را یکنواخت تر و بی مزه تر کند.

اصل گیم پلی بازی و جایی که به نظرم Lost in Random حساب خود را از مابقی بازی‌های سبک سوا‌ می‌کند بخش مبارزات آن است. سیستم مبارزات بازی ترکیبی از شانس، کارت بازی و البته مهارت نشانه گیری شماست که حسابی به جایگری شما و زمان بندی جاخالی هایتان وابسته است. شما در بازی از مجموع چیزی نزدیک به 70 کارتی که طی مراحل بازی و از مغازه مرموز مرد کمدی‌ می‌خرید باید یک Deck پانزده کارتی جمع کنید. طی مبارزه نمی توان این Deck رو تغییر داد. حال هنگام رویارویی با دشمنان شما باید با تیر زدن به کریستال‌های تشکیل شده روی بدنشان آن‌ها را شکسته و جمع کنید یا‌ می‌توانید با جاخالی دادن به موقع حملات شان خود به خود باعث شکسته شدن آن‌ها شوید. بعد از جمع کردن مقداری کریستال کارت‌های شما شروع به ظاهر شدن‌ می‌کنند. از پانزده کارت شما حداکثر پنج کارت‌ می‌توانند به صورت همزمان ظاهر شوند. حالا باید تاس جادویی تان را به زمین بیندازید. از این جا به بعد، همه چیز بسته به کارت‌هایی که ظاهر شده و عددی است که تاس شما‌ می‌آورد. بسته به این دو فاکتور از اسلحه و قابلیت‌های تهاجمی مختلف تا پر کردن جان و ایجاد سپر دفاعی و حتی تعبیه کردن تله‌های مختلف همگی ناشی از کارت‌هایی که انتخاب کردید و شانس شما در آمدن عدد بیشتر و درآمدن کارت‌های متناسب با موقعیت است. اکثرا کارت‌ها و قابلیت‌هایی هم که بدست‌ می‌آورید یا چند بار مصرف اند یا مدت زمان محدود دارند پس باید همیشه کریستال برای کارت و نوبت بعدی تاس انداختن تان جمع کنید.

نقطه قوت این مکانیک نسبتا پیچیده، پویایی زیادی است که به مبارزات‌ می‌دهند. به علت تنوع دشمن واقعا خوب بازی شما برای هر نوع از دشمنان استراتژی و کارت‌هایی‌ می‌خواهید که بهتر جواب‌ می‌دهد. دشمنان پرنده طبیعتا با تیر و کمان جادویی تان راحت تر نابود‌ می‌شوند و اگر فقط کارت شمشیر و پتک برایتان ظاهر شود کار سختی پیش رو دارید. نتیجه این امر یک چرخه عقب و جلو بین شما و دشمنان تان است که هیچ گاه یکی برتری کامل نسبت به دیگری ندارد.

مورد دیگر ویژه نیز تنوع کارت هاست. از تله‌های مختلف تا قابلیت‌های عجیب و غریبی که آخر بازی آزاد‌ می‌کنید. هر کدام به یک نحوی کمک تان‌ می‌کند. به علت این که بازی اساسا یک بازی تک نفره است و آن چنان برتری قاطع در چیدن کارت‌های ارجحیت ندارد، شما فرصت زیادی برای امتحان کردن ترکیب‌های مختلف دارید که حسابی جریان مبارزات را بیش از پیش جذاب‌ می‌کند.

پاشنه آشیل بازی بدون شک مباحث فنی آن است. توسعه بازی رو موتور Unity هر چند سبب شده بازی با همچین ابعادی برای توسعه دهنده و ناشرش ارزان تر بیاید ولی از طرفی پیامدهایی نیز داشته، مخصوصا روی نسخه نینتندو سوییچ که نسخه مورد نقد این مطلب است. اول این که فیزیک بازی آن چنان جذاب نیست. همه چیز خیلی خشک است و انیمیشن‌های شخصیت ها، مخصوصا مورد مبارزه خیلی وزن و اثر برخورد ناچیزی دارند. این را با آن نبود دکمه‌ای که پیش از این اشاره کرده بودم ترکیب کنید تا بفهمید کنترل شخصیت اصلی بازی واقعا چقدر خشک و اذیت کننده است. نشانه گیری بازی بدقلق است و سردرآوردن از نحوه کارکرد Auto-Aim بازی حسابی سردردآورد است و من آخر هم متوجه نشدم چگونه کار‌ می‌کند. احتمالا انجام بازی با موس و کیبورد باید خیلی راحت تر باشد. هنگام صحبت کردن با شخصیت‌ها به کرات مشاهده شده که صدای شخصیت‌ها با انیمیشن هایشان به هیچ وجه هماهنگی ندارد و وقتی با زدن دکمه یک خط از دیالوگ هایشان را رد‌ می‌کنید با وجود عوض شدن زیرنویس، صدای شخصیت‌ها به خط بعدی منتقل نمی شود و یک ناسازگاری به شدت اذیت کننده بین زیرنویس‌های بازی و صدای پخش شده با وجود‌ می‌آورد که حسابی مخاطب را از جریان بازی بیرون‌ می‌کشد.

مشکلات گرافیکی بازی حتی نیز به همین اندازه بد است. روی سوییچ افت فریم‌های پیاپی، لود کردن و آنلود کردن آبجکت‌ها و تکسچرها به شدت توی ذوق‌ می‌زند و همین طوری‌اش کیفیت تکسچرها آن قدر بالا نیست. بر همه ی این موارد رزولوشن پایین اجرایی بازی، مخصوصا در حالت دستی، را متصور شوید تا بفهمید چرا این بازی علی رغم تمام خوبی‌هایش در گیم پلی و داستان و شخصیت هایش نمی تواند تجربه دلنشینی باشد. حداقل روی سوییچ که این گونه است.

این نقد و بررسی بر اساس نسخه‌ی مخصوص منتقدین، و پس از حدود 7 ساعت تجربه‌ی بازی روی پلتفرم نینتندو سوییچ انجام شده است.

سخن پایانی

علی رغم داستان و شخصیت‌های خلاقانه و کم نظیر و سیستم مبارزاتی که حسابی جریان پرتب و تابی دارد، در نهایت به خاطر گرافیک بازی، مخصوصا در نسخه سوییچ، Lost in Random ضربه بزرگی از نظر سرگرم کننده بودن‌ می‌خورد.

نکات مثبت

سیستم مبارزات خاص

شخصیت پردازی و دنیای پرکشش

نکات منفی

ضعف بازی به لحاظ تکنیکی

نبود مکانیک پرش

پورت بد بازی روی سوییچ

آدرس شبکه های اجتماعی :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *