گیمینگرویتی

ثبت نام

نقد و بررسی فیلم The Card Counter | بخشندگی یک مرد

توجه: متن زیر ممکن است بخشی از داستان فیلم را لو دهد!

یکی از قدیمی‎‌ترین روش‌ها برای خوابیدن این است که در ذهن خود مزرعه‌ای به تصویر کشیده و گوسفندان خیالی آن را می‌شماریم، به قدری در ذهن خود این موجودات را شمرده و از روی حصارها عبور می‌دهیم تا دیگر فراموش کنیم چرا و با چه انگیزه‌ای این کار را شروع کرده‌ایم. این اتفاق بی‌شباهت به داستان زندگی ویلیام تل (William Tell) شخصیت اصلی فیلم «شمارنده کارت‌ها» نیست.

ویلیام تمام وقت خود را صرف قمار می‌کند، نه به خاطر اعتیاد به شرط ‌بندی و یا نیاز مالی، بلکه فقط برای سرگرم‌ کردن ذهن خود و غرق نشدن در منجلاب خاطرات تلخ گذشته‌اش؛ او قمار را به منزله راه نجاتی از خاطرات آزاردهنده خود تصور می‌کند. کارت‌های بازی، گوسفندان زندگی او هستند که برای بیدار ماندن به شمردن آن‌ها احتیاج دارد.

او زندگی خاکستری و پوچ خود را بر همین اساس ادامه می‌دهد؛ اما ناگهان ورود پسرکی غریبه به زندگی او، روزمرگی چندین ساله ویل را برهم می‌ریزد.

نقد و بررسی فیلم The Card Counter | بخشندگی یک مرد

پاول شریدر (Paul Shredder  ) فیلمنامه‌نویس و کارگردان کهنه‌کار آمریکایی ا‌ست که معروف‌ترین اثر او فیلمنامه فیلم راننده تاکسی به شمار می‌رود. پاول در جدیدترین اثر خود به سراغ داستانی تازه اما در همان سبک و سیاق همیشگی رفته است. اینجا دیگر راننده دلسوزی نیست که بخواهد یک تنه شهر را تغییر دهد، کشیش دغدغه‌مند فیلم First Reformed جایی در این داستان ندارد اما شخصیت اصلی فیلم، دقیقا به همان شکل در داستان فیلم نمود کرده و هدفی را دنبال می‌‌کند که تمام قهرمانان شریدر تا به حال به سمت آن رفته‌اند.

با هم به بررسی فیلم شمارنده کارت، اثر پاول شریدر و با تهیه‌کنندگی مارتین اسکورسیزی، می‌پردازیم. با گیمینگ گرویتی همراه باشید.

 

فیلم با نمایی از میز سبز رنگ کازینو و مونولوگ‌های ویلیام شروع می‌شود، از همان ابتدایی‌ترین لحظات فیلم، می‌توان روح و اندیشه پاول شریدر را در این اثر مشاهده کرد. فیلم زمان مناسبی را صرف پردازش و معرفی شخصیت اصلی خود به بینندگان می‌کند و برای درک و همزادپنداری بهتر مخاطب، علایق ویلیام را که به بازی‌های بلک جک و پوکر خلاصه می‌شود نیز برای بیننده با جزئیاتی قابل قبول شرح می‌دهد.

ویلیام تیپیکال مردی است که هر روز و هر شب باقی مانده عمر خود را مجبور به فرار از گذشته خود خواهد بود و قمار تنها راه رهایی او بنظر می‌رسد. او به قدری در زندان ذهن خویش گرفتار شده که زمان زیادی از روز را مشغول شبیه‌سازی محیط زندگی خود به سلول‌های سرد و تاریک زندان است. کسانی که با سینما و دنیای پاول شریدر آشنایی داشته باشند به راحتی حدس خواهند زد که ویلیام همان تک قهرمان جهان تاریک و خالی از امید همیشگی‌ است. بعد از ورود شخصیت کرک (Crick) به داستان، حالا ویلیام هدف جدیدی برای زندگی در دستان خود می‌بیند و قصد دارد تا زندگی و حتی مهم‌تر از آن، قمار خود را در جهت کمک به پسرک قصه به کار می‌گیرد.

کرک پسر رنج کشیده یکی از هم‌رزمان سابق ویلیام بوده که تمام هدف خود از زندگی را در قتل و شکنجه فرمانده سابق پدرش، جان گوردو (با بازی (William Defoe خلاصه کرده است. هدف ویلیام منصرف کردن او بوده و تمام تلاشش را انجام می‌دهد تا به زندگی کرک هدف جدیدی ببخشد.

نقد و بررسی فیلم The Card Counter | بخشندگی یک مرد

 

میزانسن‌ و دوربین فیلم در اغلب اوقات ساکن و بی‌روح جلوه می‌کنند. نماهای متوسطی که از زندان گرفته تا میز بزرگ کازینو را در چشم بیننده و البته ویلیام، به یک شکل نمود می‌دهند. مخاطب در میان همین نماها و خاطرات او، با گذشته‌اش آشنا می‌شود. فیلمبرداری سکانس‌های فلش‌بک با لنز فیش‌آی Fish-eye انجام گرفته تا علاوه بر انتقال حس گنگ و نامفهوم بودن، تماشای آن‌ها نیز به قدر کافی آزاردهنده باشد. این تکنیک‌های فیلم‌برداری در نهایت، به خوبی توانسته‌اند بیننده را از دریچه دوربین به درون ذهن و روحیات شخصیت‌ها هدایت کند.

فیلمنامه این اثر شاید به اندازه راننده تاکسی ماندگار و یا در حد گاو خشمگین نمادین و پرمفهوم نباشد، ولی توانسته در قالب و چارچوب دنیای شریدر به یک اثر دیدنی و کم‌نقض تبدیل شود. روند آشنایی ویلیام با ویل و شناخت این دو بسیار سریع و به شکلی تصادفی رقم می‌خورد. همچنین داستان فیلم توضیحی درباره جان گوردو به بیننده نمی‌دهد و تا پایان فیلم مشخص نمی‌شود که چگونه یک فرمانده نظامی، سر از سمینارهای سیار در می‌آورد. شخصیت‌های فرعی داستان هیچکدام از پرداخت خاصی برخوردار نیستند. داستان زندگی هر یک از آن‌ها در دو سه خط دیالوگ و مکالمه‌ای کوتاه با ویلیام تمام می‌شود. این مسئله هرچند که می‌تواند به عنوان یک نکته منفی درنظر گرفته شود، اما باعث پردازش بیشتر شخصیت ویلیام و دقت به چگونگی روابط او با دیگران می‌شود.

نقد و بررسی فیلم The Card Counter | بخشندگی یک مرد

ویلیام به آسانی به کرک اعتماد می‌کند (شاید به شدت آسان) اما رابطه او با همکار و اسپانسر خود یعنی لیندا، به خوبی و با صبر و حوصله بیشتری پرداخته می‌شود. سکانسی که دو شخصیت در جنگل نورانی شروع به قدم زدن می‌کنند از معدود سکانس‌های فیلم است که در آن از دوربین ناظر و همچنین نماهایی با میزانسن پویا و سرزنده استفاده شده است.

یکی از نکاتی که در فیلم به آن توجه خاصی نمی‌شود، بازی بازیگران است. بازی اسکار آیزاک (Oscar Isaac) به هیچ عنوان اجرا و نقش‌آفرینی بدی نیست، اما مشکل اصلی اینجا است که نمی‌توان از آن به عنوان یک اجرای زیبا و خاص یاد کرد. آیزاک هیچ ویژگی و کنش خاصی از خود به نقش اضافه نمی‌کند و تمام جذابیت این کارکتر متعلق به قلم پاول شریدر است. این ویژگی درباره دیگر شخصیت‎های فیلم هم به خوبی صدق می‌کند با این تفاوت که آن‌ها به اندازه ویلیام، مورد اقبال نویسنده واقع نشده‌اند.

نقد و بررسی فیلم The Card Counter | بخشندگی یک مرد

هرچه به پایان فیلم نزدیک‌تر می‌شویم، داستان جدی‌تر و فضای قصه تاریک‌تر می‌شود. ویلیام تل به مثابه قهرمانان همیشگی شریدر، به دنبال نجات شخصیت مظلوم داستان (در اینجا کرک) است. او مبلغ زیادی پول را به شرط بازدید او از مادرش، به کرک پیشنهاد می‌دهد، سپس به سمت مسابقات رهسپار شده و به رقابت با آقای آمریکا (Mr. USA) می‌پردازد. این شخصیت که از ابتدای فیلم مشغول قمار بوده، بارها موفق به شکست دادن ویل می‌شود. ویل شانس و یا بهتر بگوییم، قدرت کافی برای شکست دادن آمریکای پرسروصدا را ندارد و در نتیجه، او بارها و بارها مجبور به تن دادن به شکست می‌شود. ویلیام این حقیقت تلخ را پذیرفته که به تنهایی نمی‌تواند حریف یک گروه پرسروصدای آمریکایی شود. گروهی که علاوه بر شانس و مهارت، بنظر می‌رسد که لابی مخفیانه‌ای نیز با کازینوها دارند.

نقد و بررسی فیلم The Card Counter | بخشندگی یک مرد

قبل از مسابقه پایانی، کرک به ویلیام خبر می‌دهد که به دیدار مادرش نرفته و می‌خواهد پروژه قتل جان گوردو را همین امشب استارت بزند. کرک در کشتن یک کهنه‌سرباز و فرمانده آمریکایی موفق نمی‌شود.

ویلیام نمی‌تواند با مسئله مرگ کرک کنار بیاید، او آخرین مسابقه را در یک قدمی شکست دادن رقیب دیرینه خود رها می‌کند تا این بار، خارج از میز سبز پوکر با نماینده سیستم آمریکایی روبرو شود.

این بار هم قهرمان داستان به هدف خود می‌رسد، اما دیگر در نجات شخصیت مظلوم داستان موفق نیست. شاید اصلی‌ترین تفاوت و تغییر در چارچوب تکراری فیلمنامه‌های شریدر همین مسئله باشد. هرچند که این اتفاق به قدر کافی بزرگ نیست و ممکن است این تکراری بودن اتفاقات و داستان، همه را راضی نکند.

ویلیام باری دیگر به خانه اول خود یعنی زندان بازمی‌گردد تا دنیای خاکستری فیلم، رنگ دیگری به خود نگیرد.

نقد و بررسی فیلم The Card Counter | بخشندگی یک مرد

به شخصه اگر قرار باشد سه نقطه قوت اصلی این فیلم را بازگو کنم؛ یکی از آن‌ها موسیقی متن و آلبوم شگفت‌انگیز این فیلم است. (Robert Levon Been) با آلبوم موسیقی خود به خوبی توانسته تکه گمشده پازل فیلم را تکمیل کند. موسیقی سبک راک / بلوز به بهترین نحوه بیان‌کننده افکار و حال‌ و هوای شخصیت اصلی است. وقتی در سالن بزرگ قمار، او با ساده‌پوش بودن، نسبت به بازیکنان هزار رنگ و بوی اطراف خود، متمایز می‌شود. یا زمانی که دست در دست لیندا در میان نورهای مسحورکننده قدم می‌زند و حتی در پایان فیلم که در زندان، دیواری شیشه‌ای میان او و لیندا حائل می‌شود. در تمامی لحظات موسیقی فیلم مانند نسیمی ملایم شما را به درون موقعیت هل می‌دهد و به شما کمک می‌کند تا به بهترین شکل با داستان و قهرمان آن همزادپنداری کنید.

سخن پایانی

“شمارنده کارت”‌ فیلمی نیست که از آن به عنوان اثری بی‌عیب و نقض یاد شود، ولی فیلمی است شایسته وقت و انرژی بینندگان، که تماشای آن خالی از لطف نخواهد بود. ایده‌های پاول شریدر بارهاو بارها تکرار می‌شوند، قهرمانان او فارغ از شغل و رنگ و زندگی گذشته خود، همیشه دغدغه‌های یکسانی را دنبال می‌کنند. شاید این قالب و سبک ماشین‌وار در فیلمنامه‌ها، نکته‌ای نباشد که عموم طرفداران آن را طلب کنند و نسبت به آن با خوشبینی قضاوت کنند. اما ورای این مقایسه‌ها و دیدگاه‌های کلی‌گرایانه، شمارنده کارت‌‌ها تجربه‌ای نه کامل و بی‌نقض، بلکه دیدنی و راضی‌کننده است. همراه شدن با شخصیتی خاکستری و قدم زدن کنار او در دنیای بی‌رحمی که شریدر در آن خدایی می‌کند، هنوز هم برای روح انسان لذت‌بخش است. به شخصه دیدن یک فضای آشنا را، در انبوه فیلم‌های پرزرق و برق امروزی به فال نیک گرفته و آن را تحسین می‌کنم. شریدر قرار نیست تا سال‌های زیادی روی صندلی کارگردانی باقی بماند، پس چرا ضمن دقت به نکات منفی فیلم‌های او، همزمان از وجود مردی از جنس دهه های 70 و 80 نهایت لذت را نبریم؟

نکات مثبت

کارگردانی دقیق و با جزئیات

فیلمبرداری مناسب و میزانسن گیرا

موسیقی متن و آلبوم شگفت‌انگیز

شخصیت پردازی ویلیام تل

نکات منفی

تکراری بودن سبک و قالب فیلمنامه

شخصیت پردازی سطحی باقی کارکترها

نقش‌آفرینی‌های کاملا متوسط

آدرس شبکه های اجتماعی :

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *